وی سردار لشکر سلطان محمود سلجوقی بود و وقتی محمود از عم خود سلطان سنجر شکست خورد، سلطان سنجر درباره این علی بار از کمال الدین علی سمیرمی سوال کرد که اکنون کجا است. وی جواب داد که ’انا آتیک به قبل ان یرتد الیک طرفک’ و سلطان سنجر این تقریر را بسیار پسندید و برادرزادۀ خود را مورد نوازش قرار داد. برای تفصیل بیشتر رجوع به دستورالوزراء خوندمیر ص 207 شود
وی سردار لشکر سلطان محمود سلجوقی بود و وقتی محمود از عم خود سلطان سنجر شکست خورد، سلطان سنجر درباره این علی بار از کمال الدین علی سمیرمی سوال کرد که اکنون کجا است. وی جواب داد که ’انا آتیک به قبل ان یرتد الیک طرفک’ و سلطان سنجر این تقریر را بسیار پسندید و برادرزادۀ خود را مورد نوازش قرار داد. برای تفصیل بیشتر رجوع به دستورالوزراء خوندمیر ص 207 شود
نام ناحیه ای بوده است که در حدود بست و هراه واقع بوده و مصحح تاریخ سیستان نتوانسته است نام حقیقی و جای واقعی آن را تشخیص دهد، رجوع بحاشیۀ ص 292 تاریخ سیستان شود ’: از سوی خاربار احمد بن اسماعیل بود که از هری رفته بود که به سیستان آید’، (تاریخ سیستان ص 292)
نام ناحیه ای بوده است که در حدود بست و هراه واقع بوده و مصحح تاریخ سیستان نتوانسته است نام حقیقی و جای واقعی آن را تشخیص دهد، رجوع بحاشیۀ ص 292 تاریخ سیستان شود ’: از سوی خاربار احمد بن اسماعیل بود که از هری رفته بود که به سیستان آید’، (تاریخ سیستان ص 292)
رسم الخطی از خواربار و صحیح همین صورت اخیر است، رجوع بخواربار شود، بیت ذیل ازعنصری در بعضی نسخ بدین صورت آمده است: جهانیان همه انبار خار بار کنند ستوده خوی تو از آفرین نهد انبار، عنصری
رسم الخطی از خواربار و صحیح همین صورت اخیر است، رجوع بخواربار شود، بیت ذیل ازعنصری در بعضی نسخ بدین صورت آمده است: جهانیان همه انبار خار بار کنند ستوده خوی تو از آفرین نهد انبار، عنصری
بادباز، بمعنی بادکش، (آنندراج)، رجوع به بادباز شود، بادزن، مروحه، (ناظم الاطباء)، در فرهنگ شعوری نیز بمعنی بادبزن وبادبیزن و بادزن که بعربی مروحه گویند، آمده است
بادباز، بمعنی بادکش، (آنندراج)، رجوع به بادباز شود، بادزن، مروحه، (ناظم الاطباء)، در فرهنگ شعوری نیز بمعنی بادبزن وبادبیزن و بادزن که بعربی مروحه گویند، آمده است
پارسی است تلا کار زر کار زر گر آن که با طلا کار کند تذهیب کننده مذهب، چیزی که کار نقش و نگارش را از طلا ساخته باشند خانه طلا کار شمشیر طلا کار. چیزی را که کار نقش و نگارش از طلا باشد
پارسی است تلا کار زر کار زر گر آن که با طلا کار کند تذهیب کننده مذهب، چیزی که کار نقش و نگارش را از طلا ساخته باشند خانه طلا کار شمشیر طلا کار. چیزی را که کار نقش و نگارش از طلا باشد